از آب گلآلود بازارهای شب عید ماهی بگیریم!
آن اطراف سوپرمارکت و بقالی نبود. یک دکه بود کنار خیابان که جنس بقالی هم داشت. آبمیوههایش تایوانی و عربی بودند، تنها آبمیوهی ایرانیاش نی نداشت. خارجیها را برگرداندم و گفتم همان ایرانی بدون نی را بده. چشم گرداندم دنبال شکلات ایرانی. مترو و کیت کت و هوبی و ...، پرسیدم شکلات ایرانی نداری؟ گفت نه. گفتم خب پس همین آبمیوه را حساب کن. پسرک نوجوانی منتظر بود تا کار من تمام شود.
_ آدم دوتا جنس بقالی هم میخواهد بخرد همه چیز خارجی شده.
+ خانوم ایرانی سودی نداره، نمیصرفه
_ من به تولیدکننده فکر میکنم و جنس خارجی نمیخرم
+ تولیدکننده برام مهم نیست، من ورشکست میشم
_ آینده بچههامون چی؟ من اگه جنس خارجی بخرم آینده بچههام از دست میره.
+ بره، مهم نیست...
پسرک مات گفتگوی ما مانده.
مادر و دختری خوش ذوق و سلیقه بوتیک کوچکی دارند و لباسهای زنانه و بچگانه میفروشند. قیمت هر لباس را که میگوید میپرسم: ایرانی است؟ بین کارهای تایوانی و هندی و ترکی که دارد، درست همان چندتا کاری که چشمم را گرفته، ایرانی هستند. چند خانوم دیگر دارند داخل مغازه میچرخند. بلند میگویم:
_ چقدر خووب کار ایرانی هم دارید. چقدر دنبال این شلوارها بودم، خوشحالم که ایرانی اونم جنس خوبشو پیدا کردم.
دختر جوان میخندد:
+ خداروشکر.
_ شما خیلی باسلیقه هستید. بازم کار ایرانی خوب بیارید.
+ حتما. دوهفته بعد کارهای عیدمان میرسد. سر بزن.
زنهای دیگر، آمدهاند سر رگال لباسهایی که برداشتهام...
نمایشگاه بهاره هست و همه چیز از تنقلات و آجیل و شیرینی تا ظروف پذیرایی و لباس پیدا میشود. از چند غرفه خرید میکنیم. تولیدکننده هستند و کارهایشان را مستقیم و با تخفیف ویژه نمایشگاه میفروشند. داریم از یکیشان که حسابی سرش شلوغ است برای محمد لباس ورزشی انتخاب میکنیم. روی کاپشن مارک نایک خورده و روی شلوار آدیداس!
_ حالا چرا این مارکها؟! مگر تولید خودتان نیست.
+ تولید خودمان است اما مردم به خاطر این مارکها خرید میکنند.
_ آخر معلوم است اینها نایک و آدیداس نیستند.
+ بله اما مردم دوست دارند روی لباسشان مارک باشد.
_ چرا خودتان لوگو طراحی نمیکنید و برای تولیدیتان اسم تجاری که برند شود انتخاب نمیکنید؟ به جای این مارکها و این برند غیرواقعی مارک خودتان و برند خودتان را داشته باشید. به کارتان اصالت میدهد و کسی هم خرید و راضی بود به راحتی تبلیغتان میکند. زیر مارک هم بنویسید تولید ایران. مردمی هم هستند که دنبال کار خوب هستند نه مارک فلان شرکت خارجی.
مشتریها توجهشان به حرفهای ما جلب شده، و زن و شوهر تولیدکننده به هم نگاه میکنند..
تسنیم کولهپشتی لازم دارد، نمایشگاه هرچه کیف و کوله دارد چینی است و قیمتها به نسبت نمایشگاه بالا. به تازگی با خانمی که در خانه ست کیف و جامدادی و کوله پشتی میدوزد و در کانال تلگرامیاش میفروشد آشنا شدهام. قیمتهایش حدود همین چینیهاست، اما تفاوت کارها از زمین تا آسمان. چینیها همه برزنتی و سنگین با تصاویر کارتونی پرنسسی و بن تنی، اما دستدوزها پارچههای سبک دلبر گلدار و خال خال و تصاویر فانتزی پرندگان و عروسکی.
داخل یکی از غرفههای کولههای چینی، میگوییم اگر قرار است برای جنس درجه چندم چینی این هزینه را کنیم از آن خانم خرید میکنیم. لااقل پولش رفته توی جیب تولید کننده ایرانی. آن هم یک زن هنرمند ایرانی.
کولهها که به دستمان میرسند رضایت خریدمان چندبرابر میشود. طراحی عالی، دوخت عالی، پارچه عالی. پیام میدهم و تشکر میکنم و خوشحالیمان را از خریدی که داشتیم بیان میکنم. آخر پیام چند ضعف کوچکی که کار دارد میگویم، و پیشنهادم را هم مینویسم:
_ کاش برای تولیدی خانکی کوچکتان اسمی انتخاب کنید و لوگو طراحی کنید و روی تمام کارهایتان بدوزید. این مارک دوختن هم به کارهایتان اصالت میدهد هم شیک است، هم به راحتی میشود کارتان را تبلیغ کرد. خانم جوان استقبال میکند و میگوید در آیندهای نزدیک حتما این کار را انجام میدهد. برایش آرزوی موفقیت در بازارهای بیناللملی میکنم و میگویم دوست دارم یک روز از شعبههای فروشگاهیاش خرید کنم.
چند ماه بعد به کانالش سر میزنم، اسم کانال را به نام برندی که برای کارهایش انتخاب کرده تغییر داده، عکس پروفایل لوگوی تولیدی کوچکش است، فروش حضوری در مغازهای پایین محل زندگی و تولیدیاش گذاشته، و تنوع کارهایش را بیشتر کرده است.