من می گویم: وقت آن نرسیده است و هرگز نخواهد رسید؛ به کوری چشم دشمنان؛ ما بیشتر از هر زمان دیگری شعار ” مرگ بر آمریکا“ را سر خواهیم داد. چرا که شعار ”مرگ بر آمریکا“ را خدا به وجود آورده است. دین اسلام درستی این شعار را ثابت نموده است.
هر دختری قبل اینکه به خانه بخت برود، خودش را ملکهی خانهاش میداند؛ حتی اگر توی یک اتاقِ شش متری زندگی کند!
گاهی با تو خلوت میکنم، سخن میگویم، با اینکه ندیدمت، با اینکه نشناختمت. تنها یک خاطره از تو در ذهن من مانده است! از آنوقت که پیکر بیجانت را آوردند، با اینکه کودکی بیش نبودم، اما! از حال و روز همه میفهمیدم که داغت، داغ بزرگیست!
هنر این است، که در طوفان مشکلات و سختیها، آرام و قرار داشته باشی.
درگیر لذت بردن از عناصر مهربان طبیعت بود که صدای زنگ در، چشمان بستهاش را باز کرد و روی (چهره_صورت) سمت تابش آفتاباش را به سمت در برگرداند. آنقدر برای رفتن به سمت در عجله کرد که یادش رفت برای بیرون آمدن از تشت آب باید کمی بلندتر قدم بردارد. پایش به تشت گیر کرد و به زمین افتاد، اما درد افتادن روی زمین کمتر از شیرینی آمدن کسی بود که انتظارش را داشت. چند سال است صدای زنگ در، همه اهل خانه را بیقرار میسازد. مثل خورده آهنی که در جوار آهنربابی ارده به سمت آن کشیده میشود، به سمت در دوید و در را باز کرد. یک مرد قد بلند و چهارشانه پشت در بود. دخترک سرش را بالا گرفت تا بتواند چهره مرد را ببیند. مرد نشست تا دخترک راحت بتواند او را بنگرد. سلام کرد و با لبخند تلخی گفت: «خانم کوچولومیری بزرگترت رو صداکنی بیاد دم در؟»
دستاتم را رها نکن ترس من از رفتن تو نیست ترس من از پرواز خود است
خدا برای مولایت حسین بن علی قوانین عالم را جابجا کرد، حرمت تناول خاک را از تربتش برداشت و شفا را در آن قرار داد و حرمش را موطن هر مسافر و نماز را در آن کامل کرد
باد پاییزی وزیدن گرفته، برگهای زرد و نارنجی و قرمز را بر زمین می ریزد. در این میان یک برگ سرشار از مقاوت دستانش را به شاخه درخت گره زده است، و سودای جدایی ندارد. یاد مقاومت حسین (ع) از سلاله رسول خاتم (ص) افتادم.
شنیدهاید میگویند: درد را از هر طرف که بخوانی، میشود همان درد. من با این گفته بهشدت مخالفم. دردها هرگز یکی نیستند. هر دردی که درد نیست. یک دردی هست که براثر یک برخورد فیزیکی، براثر زخمی شدن، یا شکستن عضوی از بدن و... به وجود میآید، من به این دردها میگویم دردهای زودگذر. نمیگویم که ناچیز هستند یا درد محسوب نمیشوند، اما این دردها علیرغم دردناک بودنشان، امکان خوب شدنشان هست، امکان فراموششدنشان هست، اما نوعی درد داریم که در وجود بشر پرسه میزند، روح او را زخمی میکند، دلش را میشکند.
برخی تفکرشان این است که من و امثال من، حق نفس کشیدن نداریم، حق سخن گفتن نداریم. چرا که هر چه میخواستیم از شما به ما رسیده است.